برمی‌گردم

سلام هنوز آمادگی این را ندارم که از مونا بنویسم برای همین تا قبل از اینکه شروع کنم میخوام هر شب یه چیزی بنویسم

... ته چمدانم پر از شمع روشن
نخل و برگ سوخته
شناسنامه من
لب آستین من خیس از بغض رفتن
تخت کفش من پر از گلهای پرپر
 برمی گردم صدایم را بردارم
برمی گردم دستهایم را بردارم
برمی گردم دیروزم را بردارم
برمی گردم هنوزم را بردارم
بی سایه ام
درخت بی زمینم
برمی گردم دنیایم را ببینم
برمی گردم
برمی گردم
برمی گردم
...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد